توافق هستهاي با ايران يک بعد ديگر هم دارد و آن خنثي کردن ايران و استفاده از آن به عنوان اهرم عليه منطقه اوراسيا است. آمريکا ميخواهد ايران را از يک مخالف منطقهاي و جهاني به يک کشور خنثي تبديل کند که ديگر مانعي بر سر برنامههاي آمريکا نباشد.
به گزارش
سلام لردگان،
طي ماههاي منتهي به 13 جولاي (22 تير ماه) سال جاري رسانههاي خارجي و داخلي در گمانهزنيها و تحليلهاي بيشماري تلاش کردند تا نيات و اهداف دو طرف اين توافق را به گونهاي هرچه واضحتر بررسي کرده و در اختيار مخاطبان خود قرار دهند.
در ميان رسانههايي که اقدام به انتشار چنين مطالبي کردند، حتي نام برخي از انديشکدههاي مهم آمريکايي و غربي مانند ويلسون نيز به چشم ميخورد؛ و حضور انديشکدهها در انتشار چنين مطالبي، رنگ و بوي خردمندانهتري به آنها داده و باعث خواهد شد تا مخاطب بتواند روي چنين اخباري حساب بيشتري باز کند. در نهايت ميتوانيد فهرست تمام اهداف آمريکا براي باقي ماندن در منازعه توافق هستهاي با ايران را در ذيل مشاهده کنيد ضمن آنکه مشروح همين نکات را در ادامه آن آوردهايم:
- آمريکا روي جامعهپذير شدن ايران طي 15 سال حساب باز کرده و اميدوار است که سرعت ايجاد دگرگوني در رفتار مدني و سياسي ايران بيشتر از سرعت پيشرفتهاي هستهاي آن کشور باشد.
- ايران به مدت 15 سال دست از حالت تخاصمي برخواهد داشت و به براي نزديکي بيشتر به جامعه جهاني به دنبال اصلاحات داخلي خواهد رفت.
- آمريکا به دنبال شکستن ساختار سياسي ايران است، به صورتي که نخبگان اقتصادي ايران با نفوذ زياد خود در جامعه ايراني علاقهاي به افزايش تنشها با طرف غربي ندارند و بيشتر خواهان آن هستند که ايران به صورت بالقوه به شريک هژموني به رهبري غرب باشد.
- با توجه به آرام گرفتن ايران پس از توافق هستهاي اگر حاکميت سياسي ايران کمتر حالت تخاصمي داشته باشد، بيشتر به سود برنامههاي آمريکا و البته برنامههاي واشنگتن در عربستان، قطر، ترکيه و رژيم صهيونيستي ميباشد.
- با باز شدن راه تجارت با ايران توسط آمريکا و کمک اين کشور به افزايش مبادلات تجاري جهان با ايران، واشنگتن به عنوان يک بازيگر با حسن نيت، اعتبار کسب کرده و مهمتر از همه باعث نفوذ اقتصادي بر ايران در آينده خواهد شد.
- اگر قرار باشد ايران با شرکتهاي معروف بينالمللي معاملات تجاري داشته باشد، مجبور خواهد شد تلاشهاي تازه خود براي کاهش حمايت از گروههاي غيرقانوني و تروريستي را تسريع بخشد.
- اجراي طرحها و فعاليتهاي تجاري جديد موجب تقويت جوانان و کارآفرينان ايراني ميشود. اين رويکرد به نوبه خود ميتواند به پيشبرد منافع آمريکا از طريق ايجاد تغييرات موردنظر خود در مردم ايران و قشر خاکستري منتقد نظام کمک کند.
- با وجود افزايش سرمايهگزاري شرکتهاي بزرگ و بينالمللي در ايران، اگر ناگهان توافق به هم خورد و روابط تيره شد، به دليل عمق نفوذ بيشتر اقتصادي غرب در ايران، تحريمها بيش از پيش فلجکننده خواهد بود.
- در يکي از اين موارد مؤسسه تحقيقات سياست خارجي آمريکا که دربرگيرنده تعداد زيادي از کارشناسان کارکشته و کهنهکار آمريکايي است، در گزارشي با عنوان «قمار بزرگ اوباما بر سر ايران» مينويسد: تمايل تهران براي برداشتن موانع از سر راه خود براي تبديل شدن به رهبر منطقه خاورميانه با ديدگاه باراک اوباما مبني بر ايجاد يک تعادل و توازن – البته به رهبري ايالات متحده – ميان دولتهاي عرب سني (به اضافه اسرائيل) و ايران همخواني و همسويي ندارد. از نظر دولتهاي عرب سني، حتي اگر ايالات متحده در محدود کردن برنامه هستهاي ايران براي مدت ۱۰ تا ۱۵ سال موفق شود و نيز در مساله تعادل برقرار کردن درباره قدرت منطقهاي ايران نيز به موفقيت برسد - زماني که مدت زمان اجراي توافق به پايان رسد، ايران آزاد خواهد بود در صورت تمايل به سلاح هستهاي دست پيدا کند و با اين کار قدرت ايالات متحده براي برقراري تعادل و توازن در منطقه محدود خواهد شد. در آن صورت، ايران به يک قدرت منطقهاي هستهاي که نميتوان جلوي آن را گرفت تبديل خواهد شد.
اين گزارش در ادامه آورده است: گويا دولت اوباما روي اين مسأله شرطبندي کرده است که ايران تا آن زمان [پايان توافق] جامعهپذير شده باشد و از يک خرابکار خطرناک و انقلابي به شريکي ميانهرو و سازنده در مسائل بينالمللي تبديل شده باشد. به بيان ديگر، اين احتمال وجود دارد که دولت اوباما بر اين مساله شرطبندي کرده باشد که سرعت ايجاد دگرگوني در رفتار مدني و سياسي ايران بيشتر از سرعت پيشرفتهاي هستهاي آن کشور باشد. در اين سناريو، انتظار ميرود رفتار منطقهاي ايران تغيير يابد و دليل آن اين است که اين کشور اينگونه پيش خود محاسبه ميکند که منافعي که از مشارکت کامل در جامعه بينالمللي به دست خواهد آورد، بيش از منافعي است که از دنبال کردن يک سياست خارجي انقلابي به دست خواهد آورد.
البته بايد گفت اين شرطبندي اوباما، قدرت هويت ملي انقلابي ايران را که در طول 37 سال گذشته شکل گرفته است دستکم ميگيرد.
- پايگاه نشنال اينترست نيز در يادداشتي با عنوان «توافق هستهاي ميتواند انقلاب ايران را متحول کند» درباره پيامدهاي توافق هستهاي غرب با ايران مينويسد: در اصل توافق هستهاي تلاشي براي تغيير جهت نظام ايران است. موافقان توافق هستهاي معتقدند که پس از امضاي اين توافق و ظرف مدت ده سال ايران حالت تخاصمي کمتري از خود نشان خواهد داد.
اين پايگاه آمريکايي که متعلق به انديشکده منافع ملي اين کشور است در پايان اين مطلب با اشاره به مشکلات اقتصادي ايران مينويسد: به نظر ميرسد با عادي شدن شرايط ايران در دنيا، نظام ايران براي اثبات کارآمدي خود به سراغ اصلاحات داخلي برود. نبايد توقع داشته باشيم که ايران فوراً تغيير چهره بدهد. بسياري از منافع ايران در راستاي اهداف ما نيست و نبايد توقع داشته باشيم که تغييري در اين مساله در آينده نزديک ايجاد شود.
- پايگاه نيوايسترن اوتلوک نيز به عنوان يک رسانه آلترناتيو و مخالف جريان اصلي رسانههاي غربي در گزارشي با عنوان «ژئوپولتيک و اقتصاد توافق هستهاي با ايران» مينويسد: توافق هستهاي با ايران يک بعد ديگر هم دارد و آن خنثي کردن ايران و استفاده از آن به عنوان اهرم عليه منطقه اوراسيا است. هر کسي که با برنامههاي امپرياليستي و هژموني آمريکا آشنايي دارد بايد فوراً بفهمد که انگيزه دروني براي واشنگتن در دستيابي به اين توافق وجود دارد، انگيزهاي که کاري با اخلاقيات، صلح و همکاري ندارد. در عوض، آمريکا ميخواهد ايران را از يک مخالف منطقهاي و جهاني به يک کشور خنثي تبديل کند که ديگر مانعي بر سر برنامههاي آمريکا نباشد.
اساساً، اين راهبرد بر يک تاکتيک آزمايششده و واقعي استعماري يعني «تفرقه بينداز و حکومتکن» و يا به صورت دقيقتر «تفرقه بينداز و خنثيکن» استوار است. چيزي که آمريکا ميخواهد به آن دست يابد شکستن ساختار سياسي ايران است، جاييکه نخبگان اقتصادي ايران با نفوذ زياد خود در جامعه ايراني علاقهاي به افزايش تنشها با طرف غربي ندارند و بيشتر خواهان آن هستند که ايران به صورت بالقوه به شريک هژموني به رهبري غرب باشد. اگر حاکميت سياسي ايران به لطف فشارهاي داخلي از جانب منافع سياسي و تجاري در سطح منطقه و بينالمللي کمتر حالت تخاصمي داشته باشد، بيشتر به سود برنامههاي آمريکا و البته برنامههاي واشنگتن در عربستان، قطر، ترکيه و رژيم صهيونيستي ميباشد.
- پايگاه اينترنتي فارن افرز در گزارشي به قلم اريک لوربر و اليزابت روزنبرگ با عنوان «ديپلماسي دلار در تهران» نوشت: سياستگزاران آمريکايي بايد رويکرد راهبرديتري براي کاهش تحريمها و ترغيب جامعه تجاري بينالمللي به فعاليتهاي تجاري در ايران اتخاذ کنند. به طور قطع، بازتواني و احياي اقتصادي ايران بر عهده آمريکا نيست، اما شفاف سازي راههاي قانوني سرمايه گذاري غرب در ايران، اقدامي ضروري و مهم است. اين اقدام موجب افزايش اعتبار واشنگتن به عنوان يک بازيگر با حسن نيت، تقويت توافقنامه هستهاي ايران، و مهمتر از همه، نفوذ اقتصادي بر ايران در آينده خواهد شد.
فارن افرز در ادامه نوشته است: شرکتهاي غربي ميتوانند پس از لغو تحريمها، فعاليتهاي تجاري خود را در ايران آغاز کنند که اين امر ميتواند به ايجاد شکل مؤثري از ديپلماسي تجاري کمک کند. اگر قرار باشد ايران با شرکتهاي معروف بينالمللي معاملات تجاري داشته باشد، مجبور خواهد شد تلاشهاي تازه خود را براي کاهش فساد مالي و حمايت هاي غيرقانوني تسريع بخشد.
فارن افرز ميافزايد: وزارت خزانهداري آمريکا بايد با افزايش صدور مجوزهاي عمومي به شرکت هاي اين کشور اجازه دهد در سرمايه گذاري هدفمند در ايران مشارکت کنند. همانطور که کاهش اخير مجوزهاي معين کوبا نشان داد، مجوزهاي عمومي مي توانند اين امکان را براي بانک ها و سرمايهگزاران آمريکايي فراهم کند تا وجوه لازم براي توسعه و پيشرفت را در ايران فراهم سازند - و در نتيجه با اجراي طرحها و فعاليتهاي تجاري جديد موجب تقويت جوانان و کارآفرينان ايراني شوند. اين رويکرد به نوبه خود ميتواند به پيشبرد منافع آمريکا از طريق ايجاد تغييرات مثبت در ايران کمک کند. علاوه بر اين، ارتباط ايران و شرکتهاي تجاري غرب موجب نفوذ اقتصادي ضروري در آينده خواهد شد. اگر توافق هستهاي ايران شکست بخورد و بخش گستردهاي از سرمايهگزاري در معرض خطر باشد، سياستگزاران آمريکايي در بهترين موقعيت براي اعمال تحريمهاي تنبيهي جديد قرار خواهد داشت.
- نشريه روسي «پراودا رو» نيز به عنوان يک رسانه آلترناتيو در گزارشي با عنوان «ايران دوست ما است و اين حقيقت است» به قلم ليوبوف لبولکو آورده است: آمريکا – در هر صورت، عموي خوشنيتي نيست که براي گسترش دموکراسي، رعايت حقوق بشر، شکوفايي تمامي کشورها تلاش مي کند. در عمل، ما آشکارا شاهد وضعيت معکوسي هستيم. آمريکا براي مبارزه با کشورهايي که مخالف و يا دشمن اين کشور به حساب مي آيند، در عمل، تمامي تکنولوژي ها را به کار مي گيرد: تکنولوژي انقلاب هاي رنگين، تکنولوژي هرج و مرج هاي هدايت شونده و تکنولوژي قدرت نرم.
در حال حاضر، احتمال دارد که آمريکا با عقد اين قرارداد ايران را تحت تأثير قرار دهد تا به تدريج رژيم و نظام سياسي حاکم در اين کشور را سرنگون کند. تمامي اين موارد، باعث بروز شک و ترديدهايي در قابليت حياتي اين توافقنامه مي شود. من نميخواهم که آيه يأس بخوانم. البته، اگر اين قرارداد اجرا و مثمر ثمر واقع شود، نه فقط براي ايران، بلکه براي تمامي جامعه جهاني و از جمله، آمريکا و اسرائيل بهتر خواهد بود.
-احتمال دارد که آمريکا متقاعد شده باشد که در حال حاضر، نمي توان ايران را از طريق راه اندازي انقلاب رنگين و يا هر گونه اعمال قدرت خارجي مرعوب کرد و تصميم گرفته که موانع را از سر راه بردارد تا سازمان هاي غير انتفاعي و سازمان هاي غير دولتي بتوانند در اين کشور رخنه کنند و از اين طريق بر اين کشور نفوذ کند؟
- بلي، احتمال دارد....
منبع: مشرق